ابنحاج ابواسحاق ابراهیم بن عبدالله نمیریاِبْنِ حاج، ابواسحاق ابراهیم بن عبدالله نُمَیری (۷۱۳ق / ۱۳۱۳م)، شاعر، محدث و کاتب اندلسی است. ۱ - تولد و تحصیلاتاو در غرناطه در خانوادهای شریف به دنیا آمد. نیای نخستین او ابراهیم، کاتب امرای بنی اشقیلوله بود و با آنان خویشاوندی یافت و به مشاغل مهمی رسید و سپس به نصریان پیوست. پدر ابن حاج در حکومت نصریان به مشاغل دیوانی دست یافت و خود او نیز در ۷۳۴ق/۱۳۳۴م در شمار کاتبان دیوان انشاء درآمد. [۱]
محمد ابن خطیب، الاحاطة، ج۱، ص۳۵۰-۳۵۱، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
از تحصیلات او در غرناطه اطلاع دقیقی در دست نیست و ابن خطیب که مفصلترین گزارش را درباره او نوشته تنها به روایت او از مشایخ غرناطه اشاره کرده [۲]
محمد ابن خطیب، الاحاطة، ج۱، ص۳۵۴، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
و کوششهای علمی و ادبی او را بسیار ستوده است. [۳]
محمد ابن خطیب، الاحاطة، ج۱، ص۳۵۱، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
وی مدت زیادی در مقام کاتب دیوان انشاء نماند و در آغاز سال ۷۳۷ق به قصد ادای فریضه حج عازم مکه شد. [۴]
محمد ابن خطیب، الاحاطة، ج۱، ص۳۵۱، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
[۵]
محمد ابن خطیب، الاحاطة، ج۱، ص۳۵۲، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
عبارت ابن خطیب در این مورد اندکی مغشوش است؛ ابن حاج در ۷۳۸ق وارد قاهره شد و با صفدی دیدار کرد و شماری از اشعارش را برای او خواند. [۶]
خلیل صفدی، الوافی بالوفیات، ج۶، ص۴۰، به کوشش س ددرینگ، بیروت، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
۲ - مشایخ حدیثگویا در سفر قاهره بود که در دمشق از ۳ تن از محدثان بزرگ شافعی : عبدالرحمان مزی، برزالی، ذهبی، و در مصر از عمادالدین کندی، قاضی مالکی مذهب اسکندریه و وجیهالدین صنهاجی حدیث شنید و آنان را در اشعاری ستود. [۷]
احمد مقری تلمسانی، نفح الطیب، ج۹، ص۳۴۰-۳۴۱، به کوشش یوسف الشیخ محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
وی همچنین از قطبالدین ابواسحاق و جمال الدین ابراهیم بن الامام روایت کرد و به گفته مقری در روایت حدیث به شیوه شرقیان چیره دست شد و گروهی، ازجمله قاضی ابوبکر بنعاصم صاحب تحفة الحکام، از وی دانش آموختند. [۸]
احمد مقری تلمسانی، نفح الطیب، ج۹، ص۳۴۰، به کوشش یوسف الشیخ محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۹]
احمد مقری تلمسانی، نفح الطیب، ج۹، ص۳۴۱، به کوشش یوسف الشیخ محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۱۰]
احمد مقری تلمسانی، نفح الطیب، ج۹، ص۳۴۵، به کوشش یوسف الشیخ محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
۳ - کتابت ابویحیی زکریدر اواخر ۷۳۸ق به بجایه بازگشت و کتابت ابویحیی زکریا را به عهده گرفت [۱۱]
محمد ابن خطیب، الاحاطة، ج۱، ص۳۵۲، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
پس از چندی دربار او را ترک کرد و به برادر وی ابوعبدالله که در قُسنطینه حکم میراند پیوست. پس از مرگ ابوعبدالله ظاهراً به دعوت سلطان ابوالحسن مرینی به فاس رفت و کتابت او را به عهده گرفت، اما پس از چند سال، حدود ۷۴۸ق بار دیگر به قصد سفر حج عازم مشرق گردید [۱۲]
محمد ابن خطیب، الاحاطة، ج۱، ص۳۵۲، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
در این سفر با ابن فضلالله عمری دیدار کرد و در بازگشت از مشرق بار دیگر مدتی در بجایه به کتابت مشغول شد، [۱۳]
محمد ابن خطیب، الاحاطة، ج۱، ص۳۵۲، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
اما گویا به دلیل پریشانیهای سیاسی که بر افریقیه حاکم بود از خدمات دیوانی کناره گرفت و در تربت شیخ ابومدین در نزدیکی تلمسان معتکف گردید. عزلت گزینی وی نیز دیری نپایید و این بار سلطان ابوعنان که در فاس جای پدر خود، ابوالحسن را گرفته بود، وی را ناگزیر ساخت تا کتابت او را به عهده گیرد و او تا هنگام مرگ این فرمانروا در ۷۵۹ق/۱۳۵۸م در این مقام باقی ماند. [۱۴]
محمد ابن خطیب، الاحاطة، ج۱، ص۳۵۲، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
در همین دوره بود که وی با ابوعبدالله محمد بن جزی، نویسنده سفرنامه ابن بطوطه که سپس داماد او گردید، آشنا شد. [۱۵]
احمد مقری تلمسانی، نفح الطیب، ج۸، ص۷۹، به کوشش یوسف الشیخ محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
۴ - بازگشت به زادگاهچون ابوعنان درگذشت، وی فرصت را غنیمت شمرد و پس از ۲۲ سال به زادگاه خود اندلس بازگشت. آنجا در وی چون کاتبی کاردیده و دانشمندی برجسته نگریستند و از این رو، به زودی در شمار اعیان غرناطه درآمد، جامههای دیبای فاخر که ویژه اشراف بود پوشید، به شیوه آنان خود را آراست، به دربار سلطان رفت و آمد کرد، به قضا منصوب شد و در دیوان انشاء سمت کتابت یافت. [۱۶]
محمد ابن خطیب، الاحاطة، ج۱، ص۳۵۲-۳۵۳، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
در ۷۶۸ق از سوی سلطان محمد پنجم به سفارت نزد سلطان احمد بن موسی زیانی فرمانروای تلمسان فرستاده شد، اما کشتی او در اطراف جزیره حبیبه در غرب وَهران مورد هجوم فرنگان قرار گرفت و خود وی به اسارت درآمد و پس از پرداخت فدیهای سنگین از سوی سلطان محمد از اسارت رهایی یافت. این حادثه به گفته خود او، در هفتم ربیعالثانی ۷۶۸ق رخ داد و او در ۲۲ ربیعالثانی آزاد شد. [۱۷]
محمد ابن خطیب، الاحاطة، ج۱، ص۳۷۰-۳۷۱، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
۵ - اشعارگویا ابن حاج هرگز دیوان شعری گرد نیاورد، چه در هیچ یک از مآخذ سخنی از آن به میان نیامده، اما تقریباً همه آنها اشعاری از او را (که عموماً قطعههایی بسیار کوتاه در دو یا سه بیت است) نقل کردهاند. در این میان ابن خطیب که با وی معاصر بوده است، ۲۸ قطعه از اشعار او را [۱۸]
محمد ابن خطیب، الاحاطة، ج۱، ص۳۵۵- ۳۵۸، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
[۱۹]
محمد ابن خطیب، الکتیبة الکامنة، ج۱، ص۲۶۶- ۲۶۹، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۳م.
مجموعاً ۵۷ بیت، نقل کرده است. افزون بر اینها، صفدی [۲۰]
خلیل صفدی، الوافی بالوفیات، ج۶، ص۴۰، به کوشش س ددرینگ، بیروت، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
سه قطعه، ابن احمر [۲۱]
اسماعیل ابن احمر، نثیر فرائد الجمان، ج۱، ص۳۱۸، به کوشش محمد رضوان الدایة، بیروت، ۱۹۶۷م.
یک قطعه و ابن قاضی [۲۲]
احمد ابن قاضی، جذوة الاقتباس، ج۱، ص۹۶، رباط، ۱۹۷۳م.
یک قطعه دیگر از اشعار او را آوردهاند، اما مقری [۲۳]
احمد مقری تلمسانی، نفح الطیب، ج۳، ص۲۸۷-۲۸۸، به کوشش یوسف الشیخ محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۲۴]
احمد مقری تلمسانی، نفح الطیب، ج۹، ص۳۴۰- ۳۴۸، به کوشش یوسف الشیخ محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
۳۶ قطعه دیگر از سرودههای او را، مجموعاً در ۷۴ بیت، نقل کرده که در هیچ یک از مآخذ پیشین دیده نمیشود. ابن حاج، بیشتر این اشعار را در نخستین سفر خود، درباره استادان و مشایخ خویش و راویان حدیث یا درباره موضوعات مربوط به روایت و حدیث سروده است. ظاهراً او این اشعار را در خلال گفتههای منثور خویش، در کتابهایش میآورده است و مقری یک جلد از سفرنامه او را که در نخستین سفرش نوشته بود [۲۵]
محمد ابن خطیب، الاحاطة، ج۱، ص۳۵۲، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
در اختیار داشته است [۲۶]
احمد مقری تلمسانی، نفح الطیب، ج۹، ص۳۴۰، به کوشش یوسف الشیخ محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
و مطالبی نیز از آن نقل کرده است. [۲۷]
احمد مقری تلمسانی، نفح الطیب، ج۲، ص۵۳۵، به کوشش یوسف الشیخ محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
اینکه صفدی [۲۸]
خلیل صفدی، الوافی بالوفیات، ج۶، ص۴۰، به کوشش س ددرینگ، بیروت، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
سه قطعهای را که نقل کرده، در دیدارش با وی در قاهره از خود او شنیده است، این نظر را تقویت میکند. گذشته از اشعار کوتاه او که صنعت توریه صفت برجسته آنهاست، دیگر سرودههای او عموماً قصایدی مرکب از ۳۵ تا ۸۰ بیت است. بنابراین اشعار وی یا قطعههایی بسیار کوتاه است، یا قصایدی بسیار طولانی. از این دسته از اشعار او نیز ۴ قصیده در همین منابع حفظ شده است که همه آنها در زمان دوری او از اندلس سروده شد. نخستین آنها، قصیدهای است که آن را برای سلطان اندلس فرستاده است. [۲۹]
محمد ابن خطیب، الکتیبة الکامنة، ج۱، ص۲۶۱- ۲۶۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۳م.
دیگری را در رثای دایی خویش محمد بن عاصم (د ۷۴۳ق/۱۳۴۲م) سروده است. [۳۰]
اسماعیل ابن احمر، نثیر فرائد الجمان، ج۱، ص۳۱۴- ۳۱۸، به کوشش محمد رضوان الدایة، بیروت، ۱۹۶۷م.
سومین قصیده که ابن قاضی تنها ۷۹ بیت آنها را نقل کرده [۳۱]
احمد ابن قاضی، جذوة الاقتباس، ج۱، ص۹۳-۹۶، رباط، ۱۹۷۳م.
ظاهراً پس از زیارت مدفن پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) و ورود به بجایه سروده شده است و آخرین آنها قصیدهای است که آن را پس از بهبودی سلطان ابوالحسن مرینی سروده. [۳۲]
احمد مقری تلمسانی، نفح الطیب، ج۹، ص۳۴۹-۳۵۰، به کوشش یوسف الشیخ محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
افزون بر اینها، ابن عزیم، شماری از اشعار او را در جُنگ اشعار خود آورده است و مجموعه شعری با عنوان قرائن القصر و محاسن العصر فی مدح امیرالمسلمین ابی عبدالله بن نصر، در موزه بریتانیا، نیز به او منسوب است. همه این اشعار را به ۳ دسته تقسیم کرده است. وی آنچه را که ابن خطیب و دیگر منابع نقل کردهاند در شمار دسته نخستین قرار داده و سپس برگزیده ابن عزیم و اشعار موجود در قرائن را با آن سنجیده و در درستی انتساب قرائن به ابن حاج تردید روا داشته است. ابن خطیب نمونهای از نثر او را نیز ارائه داده [۳۳]
محمد ابن خطیب، الاحاطة، ج۱، ص۳۶۳-۳۷۰، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
و نزدیک به ۲۰ اثر برای وی بر شمرده که اکنون هیچ یک از آنها در دست نیست. ظاهراً فقط سفرنامه او تا قرن ۱۱ ق موجود بوده است. ۶ - آثارآثاری که به وی نسبت دادهاند اینهاست: ۱. المساهله و المسامحة فی تبیین طرق المداعیة و الممازحة؛ ۲. ایقاظ الکرام باخبار المنام؛ ۳. تنعیم الاشباح بمحادثة الارواح؛ ۴. الوسائل و نزهة المناظر و الخمائل؛ ۵. الزَّهرات و اجالة النظرات؛ ۶. کتابی درباره «توریه»؛ ۷. جزوهای درباره تبیین مشکلات تازهای که از زبید یمن به مکه رسیده است؛ ۸. جزوهای در بیان اسم اعظم خداوند؛ ۹. نزهة الحدق فی ذکر الفرق؛ ۱۰. الاربعین حدیثاً البلدانیة؛ ۱۱. چهل حدیث، که آنها را از امرا و شیوخ روایت کرده است؛ ۱۲. روضة العباد المستخرجة من الارشاد، که خلاصه و یا تفسیری از الارشاد و التطریز فی فضل ذکر الله و تلاوة کتابه العزیز ابومحمد شافعی بوده است؛ ۱۳. اللباس و الصحبة، در طریقههای صوفیان که به گمان خود او کسی مانند آن را گرد نیاورده بود؛ ۱۴. کتابی که در آنها بخشی از حماسه حبیب آمده بود و ناتمام مانده است؛ ۱۵. مثالیث القوانین فی التوریة و الاستخدام و التضمین، که گویا تمام شواهد آن از اشعار خود او بوده است؛ ۱۶. فیض العباب و اجالة قداح الا¸داب فی الحرکة الی قسنطینة و الزاب و نیز ۴ رجز در فرایض، جدل، زره و سلاح و احکام شرعی که آن را الفصول المقتضیة فی الاحکام المنتخبة نامیده است.. [۳۴]
محمد ابن خطیب، الاحاطة، ج۱، ص۳۵۴- ۳۵۵، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
مآخذ دیگر چیزی بر این فهرست نیفزودهاند و گویا همه آثار منثور ابن حاج همینها بوده که آنها را در بازگشت به وطن خویش و در دوره فراغتی که برای او حاصل شد، نوشته بود و شاید به همین دلیل صفدی به هیچ یک از نوشتههای او اشاره نکرده است. ۷ - وفاتاز آنجا که نخستین کسانی که به زندگی او اشاره کردهاند، با وی معاصر بوده و تاریخ درگذشت وی را ذکر نکردهاند و مآخذ دیگر نیز مطالب خود را کمابیش از آنان گرفتهاند، تاریخ درگذشت ابن حاج به درستی معلوم نیست، اما میدانیم که ابن عزیم در اواخر عمر ابن حاج شاگرد او بوده و خود در ۷۸۰ق/۱۳۷۸م ۲۰ سال داشته است. بنابراین وی تا ۷۸۰ق زنده بوده و احتمالاً مرگ او بین سالهای ۷۸۰ تا ۷۹۰ق روی داده است ابن حجر [۳۵]
احمد ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنة، ج۱، ص۳۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۲ق/ ۱۹۷۲م.
مرگ او را در ۷۶۴ یا ۷۶۵ق دانسته که نادرستی آن آشکار است چه او در ۷۶۸ق به اسارت گرفته شده است. ۸ - فهرست منابع(۱) اسماعیل ابن احمر، نثیر فرائد الجمان، به کوشش محمد رضوان الدایة، بیروت، ۱۹۶۷م. (۲) احمد ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنة، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۲ق/ ۱۹۷۲م. (۳) محمد ابن خطیب، الاحاطة، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م. (۴) محمد ابن خطیب، الکتیبة الکامنة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۳م. (۵) احمد ابن قاضی، جذوة الاقتباس، رباط، ۱۹۷۳م. (۶) خلیل صفدی، الوافی بالوفیات، به کوشش س ددرینگ، بیروت، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م. (۷) احمد مقری تلمسانی، نفح الطیب، به کوشش یوسف الشیخ محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. ۹ - پانویس
۱۰ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابواسحاق ابنحاج»، ج۳، ص۱۰۵۷. |